۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

نگاهی به رمان جن اثر آلن رب گریه

مقدمه : مکتب رمان نو امروزه دیگر در میان علاقمندان به ادبیات شناخته شده است . مکتبی که آن را به نام ناتالی ساروت و آلن رب گریه می شناسیم . مکتبی که ژانر دنیای پسا صنعتی و یا به تعبییر مارکس ژانر دنیای سرمایه داری متاخر و یا "سومین مرحله کیفی در تاریخ سرمایه داری غربی است ".( گلدمن؛1371 : 273-274)

خود رب گریه درباره رمان نو چنین می گوید :"رمان نو اغلب بر پیوند اشیاء،نشانه ها و موقعیت تاکید می ورزد و از هر گونه تعبییر و تفسیر روانشناختی و عقیدتی رفتار شخصیت های داستان می پرهیزد." "این ادبیات تازه داستانی در عصری پیدا شده بود که تحولات جامعه، ظهور پدیده های تازه و انفعالی شدن روز افزون افراد در یک نظام مصرفی منجر به این می شد که برای اشیاء نوعی برتری نسبت به آدمها قائل شوند که به تعبییر گلدمن رمان نو نیز رئالیسم این چنین دنیایی است.(ژان؛1382: 154)" در این نوشتار سعی دارم که به بررسی رمان "جن" ، اثر رب گریه بپردازم که از جمله آثار این ژانر ادبی معاصراست.

************************************************************************************
رمان نو،رمان موقعیت است . رمانی که اشیاء در آن شخصیت اند و هر نشانه ای می تواند به عنوان یک تم تلقی شود. رمان نو قهرمان ندارد فاقد روانشناسی شخصیتی است و کنش شخصیت های داستانی واکنشی است نسبت به موقعیت . خصوصیاتی که در رمان جن رب گریه نیز به وضوح دیده می شوند . رمان سرشار است از شخصیت هایی که از خلال شی خود را نشان می دهند . بوریس کورشیمن یا سیمون لوکور محوری ترین تیپ داستان ، فاقد هر گونه هویت یا نام مشخصی است که از ویژگیهای شخصیت های محوری در رئالیسم واقع گرا بوده است .

بی هویتی این تیپ در دنیای شی واره داستان که همه چیز از خلال اشیاء خود را نشان می دهد چندان جای تعجب ندارد . چرا که دنیای سرمایه داری متاخر و یا "جامعه سرمایه داری آزاد فاقد هر گونه سازمانی است که بتواند تولید و توزیع را همزمان در چارچوب نوعی وحدت اجتماعی، آگاهانه تنظیم کند.(گلدمن؛1371: 274)" بنابراین عدم وجود ساختاری مشخص و نبود اسمی معین برای آن تیپ محوری داستان نیز جای تعجب ندارد :

درباره خود نویسنده چیز زیادی نمی دانیم . هویت واقعی اش نیز مسئله برانگیز است . کسی با خویشاوندان دور یا نزدیک او آشنایی نداشت . پس از ناپدید شدنش،گذرنامه ای فرانسوی در خانه اش پیدا شد با نام بوریس کورشیمن،مهندس الکترونیک،متولد کیف ، ولی کارشناسان اداره شهربانی کل تایید می کنند که این مدرک کاملا قلابی است و احتمالا در کشوری بیگانه تنظیم شده است ... علاوه بر این ، اسمش را با املایی متفاوت و نام کوچک دیگری در مدرسه آمریکایی پاسی، ثبت کرده است :«روبن کورسیمو،مشهور به سیمون لوکور» . بنابراین چنین اسمی می توانسته مجار یا فنلاندی ، یا حتی یونانی باشد ؛ ... سرانجام باید توجه داشت که همکاران و شاگردانش او را «یان» می نامیدند ولی در پیامهای شغلی کوتاهشان خطاب به او آن را ژن می نوشتند ...(رب گریه؛1382: 6)

چنین چند پارگی و چند هویتی و یا به تعبییری بی هویتی تیپ محوری رمان در دنیایی که به سمت تمایز و شی ء وارگی روزافزون پیش می رود ، جای تعجب ندارد . معنا در رمان جن ، به شکلی که در رمانهای ژانر رئالیسم واقع گرا یافت می شود وجود ندارد که این موضوع با توجه به طبیعت شی ء واره این سبک جای تعجب ندارد . آنچه که رمان نو در پیش گرفته تنها نشان دادن طبیعت بی روح حاکم بر جهان ماست . اگر چه که بی معنایی را هم نمی توان حاکم بر این رمان دانست . جهان در این سبک از رمان نویسی " نه معنا دار است و نه معنا باخته ، بلکه صرفا وجود دارد . جالب توجه ترین ویژگی جهان نیز همین وجود آن است...باز شدن غیر منتظره ی چشمان مان بر واقعیت جان سختی که وا نمود می کردیم بر آن فائق آمده ایم ، ضربه ای هولناک است . اشیاء حول و حوشمان ، بی اعتنا به ما و تمامی صفت های پر طمطراقی که بر آنها اطلاق می کنیم ، وجود دارند ...(رب گریه؛1386: 135-136)"

رب گریه در رمان جن نیز تنها قصد دارد که حضور اشیاء را تصویر کند . از خلال این اشیاء آدمهایی نیز پدیدار می شوند که گویی تنها حضور و یا به تعبییر لوکاچی عینیت خیالی دارند و این موضوع در فضای کلی رمان به چشم می خورد . این شکل روایت رب گریه با فضای حاکم بر جامعه سرمایه داری آزاد که فاقد ساختار و یا دارای ساختار کالایی به تعبییر لوکاچ و سرشار از عینیت های خیالی است مطابقت دارد . در چنین فضایی حتی روابط عاطفی میان مردان و زنان و مرز میان این دو جنس نیز رنگ می بازد . تنها اشیاء هستند که در جهان احساس می شوند و عواطف رنگ می بازند ." ذات ساختار کالایی آن است که رابطه و پیوند میان اشخاص به صورت شی ء ، و در نتیجه به صورت نوعی «عینیت خیالی » در می آید ، عینیت مستقلی که چنان به دقت عقلا نی و فراگیر به نظر می رسد که تمام نشانه های ذات اساسی خویش-یعنی رابطه بین انسان ها- را پنهان می کند(لوکاچ؛ :211)

می گوید :«باز هم» . این بار جای شکی باقی نمی ماند ( که او به مجسمه ای می ماند ) : وقتی حرف می زند لبهایش تکان نمی خورند . یک قدم جلوتر می روم و دست روی سینه اش می گذارم . او نه زن است ، نه مرد . مانکنی پلاستیکی جلو من ایستاده که به در ویترین مغازه های لباس فروشی می خورد . تاریکی باعث شده چنین اشتباهی بکنم . لبخند زیبای جین فرانک را باید به حساب خیالپردازی محض گذاشت .... (رب گریه؛1382 : 12)

به راست و چپ نگاه می کنم ، حضور آدمی را میان این توده در هم و بر هم کارتن ، چوب و آهن جستجو می کنم ....(رب گریه؛1382 : 13)

فکر پوچی از ذهنم می گذرد: لورا کسی نیست جز همان مانکن بی جان طبقه همکف ، که به دنبال من از پله ها بالا آمده و حالا دوباره رو در رویم ایستاده است . دختر ها در حقیقت ، مثل گذشته نیستند . امروزه مثل پسرها ادای گانگسترها را در می آورند ، مجالس هرزگی راه می اندازند . دزدی می کنند یا کاراته یاد می گیرند . به نوجوانهای بی دفاع تجاوز می کنند . شلوار می پوشند ... زندگی دیگر امکان پذیر نیست . ( رب گریه،1382 : 15 )


در رمان جن ، مکان و نام شهرهایی که رخداد های رمان در آن می گذرد نامعلوم است . این یکی از ویژگیهای رمان نو است . در رمان جن تنها می دانیم که داستان در فرانسه روایت می شود اما شهر را نمی بینیم و در حقیقت نمی دانیم که در کجا به سر می بریم . اما عناصر شهری را به وضوح می توان در این رمان مشاهده کرد .

---------------------------------------


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر